زمان مطالعه: ۴ دقیقه
امام(ع) بسرعت خود را به پیکر علی اکبر رساند و صورت به صورت وی گذاشت و فرمود: “علی الدنیا بعدک العفا ــ بعد از تو ای پسرم اف بر این دنیا باد”…
ؤ
به گزارش عترتنا / روضه خانه: دیشب و امشب را میهمان دو فرزند حضرت امام حسین علیه السلام هستیم که در واقعه کربلا، به شکل جانسوزی به شهادت رسیدند: حضرت علی اکبر و حضرت علی اصغر علیهما السلام.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قلم: ع. حسینی عارف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
براستی که زمین و زمان، اصحابی باوفاتر از یاران حسین(ع) به خود ندیدهاند ؛ کسانی که تا زنده بودند نگذاشتند که اهل بیت پیامبر(ع) پای به میدان جنگ گذارند و قربانی شوند…
اما، بعد از آنکه آخرین آنان در خون خویش غلتید، زمان آن رسید که جوانان بنی هاشم نیز به مسلخ عشق روانه شوند…
«علی بن الحسین» فرزند آن حضرت از «لیلا بنت ابی مره بن عروه بن مسعود»، معروف به علی الاکبر، اولین نفر از خاندان امام(ع) بود که اجازه گرفت به میدان برود.
علی اکبر(ع) چه ازطرف پدر و چه از طرف مادر، به شریفترین مردم نسب میرساند: پدر و اجداد پدری وی که نیاز به معرفی ندارد. اما از جانب مادر، پدربزرگ مادری وی یعنی «عروه بن مسعود ثقفی» کسی بود که در راه تبلیغ دین اسلام به شهادت رسید و پیامبر(ص) در وصفش فرمود: “من عیسی بن مریم را مشاهده کردم و عروه بن مسعود از همه کس به او شبیهتر است»؛ و نیز او را یکی از چهار مهتر عرب برشمرده اند.
علی اکبر بغایت نیکوسیرت و بسیار خوشصورت بود. به دلیل شباهت فراوانس به پیامبر(ص)، هر گاه اصحاب دلشان برای آن حضرت(ص) تنگ می شد به وی نگاه می کردند.
دررابطه با کمالان معنوی نیز، تنها دانستن ماجرای زیر، معرفت امامگونه وی را بر ما معلوم می کند:
در یکی از روزهایی که کاروان عشق از مکه به سوی کربلا در حرکت بود، هنگامی که نزدیکی ظهر در یکی از منازل اتراق کرده بودند، امام حسین(ع) به خواب سبکی فرو رفت و پس از اندکی سر بر آورد و فرمود: “هاتفی دیدم که ندا می داد: شما میروید و مرگ به دنبال شما در حرکت است”. علی اکبر(ع) به امام(ع) عرض کرد: “پدر جان! آیا ما بر حق نیستیم؟” امام(ع) پاسخ داد: “چرا پسرم؛ به خدا سوگند که ما بر حقیم”. علی اکبر(س) با رشادت گفت: “پس از مرگ هراسی نداریم”. امام(ع) را احساسی از تحسین فرا گرفت و فرمود: “پسرم! خدا بهترین جزایی که میتواند از پدری به فرزندش بدهد را به تو عطا نماید”.
اما حضرت علی اکبر (ع) روز عاشورا …
سیره امام حسین(ع) آنگونه بود که از روی رحم و شفقت، به کسانی که اذن میدان رفتن می گرفتند، در ابتدا اذن نمی داد. اما این بار تفاوت داشت. به محض آنکه علی اکبر اجازه خواست، امام به وی اذن داد… و این سنت رسول الله(ص) بود. ایشان ــ بر خلاف رهبران دیگر که نزدیکان خویش را از معرکه دور می دارند ــ در غزواتش هر کس که به او نزدیک تر بود را قبل از دیگران به جنگ می فرستاد.
امام(ع) پس از آنکه به فرزندش اذن جهاد داد، نگاهی ناامیدانه بر قد وبالای رشید او کرد؛ و آنگاه چشم به زیر انداخت و گریست…
گمان مدار که گفتم برو، دل از تو بریدم/
نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
دلم به پیش تو، جان در قفات، دیده به قامت/
خدای داند و دل شاهد است من چه کشیدم
امام(ع) پس از آنکه علی اکبر را روانه میدان ساخت، انگشت به آسمان بلند کرد و محاسن مبارک را در دست گرفت و اینگونه با خدای خویش راز ونیاز نمود: “ای خدا! شاهد باش که جوانی برای جنگ با این قوم به سوی آنان رفت که شبیه ترین مردم در خلقت و خوی و گفتار، به رسول الله(ص) است؛ که هرگاه مشتاق دیدار رسول تو می شدیم به صورت وی نگاه می کردیم”.
شه عشاق ، خلاق محاسن/
به کف بگرفت آن نیکو محاسن
به آه و ناله گفت: ای داور من/
سوی میدان کین شد اکبر من
به خلق و خوی آن رفتار و کردار/
بُد این نورسته همچون «شاه مختار»
آنگاه این آیه ها را قرائت کرد: “إِنَّ اللهَ اصطَفى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إبراهیمَ وَآلَ عِمرانَ علَى العالَمین؛ ذُرِّیَّهً بَعضُهَا مِن بَعضٍ واللهُ سَمِیعٌ عَلِیم” یعنی: به یقین خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است؛ آنها فرزندان (و دودمانی) بودند که (از نظر پاکی و تقوا و فضیلت) بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودند و خداوند، شنوا و دانا است”.
علی اکبر به سوی سپاه دشمن تاخت و رجزخوانان جنگی سخت کرد و بسیاری از سپاهیان یزید را به خاک انداخت.
کمکم تشنگی و زخمهای متعدد، می رفت که تاب و توان از کف اکبر برباید که یکی از دشمنان ضربهای بر سر آن حضرت وارد آورد. خون صورت وی را پوشاند و او را از پای درآورد. علی اکبر دست دور گردن اسب حلقه کرد تا بر زمین نیفتد، اما اسب در ازدحام دشمن و دشنه، به جای آنکه وی را به سوی خیمهگاه باز گرداند به قلب دشمن برد. دژخیمان یزیدی دور اسب را گرفتند و از هر سوی بر پیکر فرزند پیامبر شمشیر وارد آوردند آنگونه که نوشته اند بدنش ریز ریز (ارباً ارباً) گردید.
اینجا بود که علی اکبر، پدر را صدا کرد که: “یا ابتاه علیک منّی السلام، هذا جدی رسول الله … ــ پدرجان، خداحافظ، این جدم رسول الله است که به بالینم آمده و جامی پر از آب به من مینوشاند”…
امام(ع) بسرعت خود را به پیکر اکبر رساند و صورت به صورت وی گذاشت و فرمود: “علی الدنیا بعدک العفا ــ بعد از تو ای پسرم اف بر این دنیا باد”…
دو چشم خویش بگشا و سؤال کن که بگویم/
ز خیمه تا سرِ نعش تو من چگونه رسیدم
آنگاه ــ مطابق زیارت مروی از امام صادق(ع) ــ مشتی ازخون وی را به آسمان پرتاب کرد؛ و شگفت آنکه قطره ای از آن به زمین برنگشت…
حضرت زینب(س) که این صحنه را دید شتابان از خیمهها بیرون آمد در حالی که فریاد می زد: “یا اخیاه و یابن اخیاه ــ وای برادرکم و ای وای بر فرزند برادرکم…” و خود را بر پیکر علی اکبر افکند. امام(ع) وی را گرفت و به خیمهها بازگرداند و به جوانان فرمود: “برادر خویش را بردارید و به خیمه ها برسانید”…
آری! امام(ع) تمامی شهدا و کشتگان را خود به خیمهها می آورد؛ به جز آن دو کشته که با شهادتشان کمر او را شکستند؛ پسرش علی اکبر(ع)؛ و برادرش ابوالفضل العباس(ع) …
الا لعنه الله علی القوم الظالمین؛
و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع اصلی :
۱٫ سید بن طاووس؛ اللهوف فی قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴٫
۲٫ شیخ عباس قمی؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقیق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذویالقربی، ۱۳۷۸ .
۳٫ اشعار، زبان حال هستند و سندیت قطعی ندارند. (و برگرفتهاند از جزوه آموزشی آداب مرثیهخوانی با عنوان طنین عشق ؛ تهیه و تنظیم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰).
*منبع: ابنا
پایان پیام/.