×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

امروز : شنبه, ۱ مهر , ۱۴۰۲

زمان مطالعه: ۷ دقیقه

حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان طی سخنانی به علت دوری از امام زمان(عج) و ندیدن ایشان پرداخت که در ادامه می‌آید.


علت دوری از امام زمان(عج) و ندیدن ایشانبه گزارش عترتنا، حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان در یکی از سخرانی‌هایشان در دهه اول محرم سال ۱۳۹۷ شمسی در خوانسار به علت دوری از امام زمان(عج) و ندیدن ایشان پرداخت که به‌مناسبت نیمه شعبان سالروز ولادت امام زمان(عج) در ادامه مشروح سخنان وی می‌آید.

دلایل دوری ما از امام زمان(عج)

من این مقدمه را به مناسبت روز جمعه عرض کردم که روز امام عصر(عج) است. یک روایت از کتاب باعظمت هشت جلدی سید بحرانی به‌نام «غایه‌المرام» برای شما بگویم. ابن‌مهزیار واقعاً با چه زحمتی(حالا من دقیق نمی‌دانم همین فردی است که در اهواز دفن است یا یک شخص دیگر است. ما هم ابراهیم‌بن‌مهزیار داریم و هم علی‌بن‌مهزیار داریم؛ حالا من برای اینکه درست بگویم، ابن‌مهزیار می‌گویم) خدمت حضرت ولی‌الله‌الأعظم و سبب اتصال آسمان و زمین رسید و با یک حال زار، غصه‌دار و حالت محزونی گفت: یابن‌رسول‌الله! چرا نمی‌شود خدمت شما رسید؟ مردم این‌همه داد می‌زنند، گریه می‌کنند، ندبه می‌خوانند، اشک می‌ریزند، «عجّل فی فَرَجِک» می‌گویند و دربه‌در به‌دنبالت هستند، دوستت دارند و می‌خواهند تو را ببینند، چرا نمی‌شود تو را ببینند؟ امام چه جواب جالبی دادند!

من می‌گویم جواب جالبی است؛ ولی همین کوه‌های شمال شهر، اگر گوش داشتند و این جواب را می‌شنیدند، همین امشب از هم داغون می‌شدند، می‌پاشیدند و نمی‌ماندند. امام فرمودند: من هم دلم نمی‌خواهد شما را ببینم، دوست ندارم ببینم! نمی‌توانید مرا ببینید؟ باید هم نتوانید من را ببینید، چون خود من هم دوست ندارم شما را ببینم. بعد امام عصر(عج) سه موضوع و علت فرمودند که چرا نمی‌توانید من را ببینید. عربی روایت را که می‌بینید، با همین «لام» شروع می‌شود که «لام» علت و سبب است:

الف) پول‌دوستی و زیاده‌خواهی

«لأنکم کثرتم الاموال» برای اینکه شما پولَکی شده‌اید و آدم‌های پولکی به درد من نمی‌خورند. آدم‌های پولکی سی سال هم ندبه بخوانند و به‌دنبال من بدوند، به من نمی‌رسند و نمی‌توانند من را ببینند، مانع دارند. حالا این حرف امام عصر(عج)، یعنی «لأنکم کثرتم الاموال» الآن در جامعهٔ اسلامی هست؟ من مغازه‌ام، تجارت‌خانه‌ام، کارخانه‌ام پر از جنس مورد نیاز مردم است؛ انبار من پر از پارچه است، پر از اجناس عَلافی است، پر از اجناس سوپری است، پر از گندم است، پر از نخود و لوبیا و گردو و مغزهای دیگر است. کارخانه‌ام هم یک‌سال است تولید می‌کنم و یخچال یا چراغ گاز تولید کرده‌ام که تا سقف سوله پر است. خودم هم می‌دانم، زن و بچه‌ام هم می‌دانند، رفیق‌هایم هم می‌دانند که من تمام این جنس‌هایم را چه کارخانه‌دار هستم، چه مغازه‌دار هستم و چه تجارت‌خانه‌ دارم، قبل از تکان خوردن قیافهٔ نحسِ نجس دلار خریده‌ام و همه خریدِ قبل است؛ پس برای چه الآن که می‌خواهم به مردمی که نیاز دارند، مثلاً ده روز دیگر عروسی دخترش است و دلش می‌خواهد یک یخچال بزرگ‌ترِ دو در، یک طرف فریزر و یک طرف یخچال بخرد، خیلی هم دلش خوش بود که با دو و نیم سه میلیون می‌خرم. این هم جنس را جوری تولید کرده است که اگر دو و نیم سه میلیون بفروشد، پانصدهزار تومان هم سود می‌برد؛ پس الآن چرا یخچال را ۲۲ میلیون تومان می‌گویی؟ حالا بنشین و هر روز دعای ندبه بخوان، هر روز بگو «عجّل فی فَرَجه».

یا پارچه‌ای که خرید قبل از این تغییرات دلار، چه تغییرات اتفاقی و چه عمدی(گردن آنهایی که اتفاقی و عمدی بوده) و قبل از این اوضاع بوده است؛ پارچه‌ای که حالا بهترینش برای خود این آدم و برای زنش و بچه‌اش متری پنج‌هزار تومان بوده است، الآن چرا متری ۴۵ هزار تومان می‌گویی؟ خیلی از جنس‌ها هم که اصلاً زلفش به دلار گره ندارد؛ انگور، سیب، خیار، پرتقال، نارنگی ایرانی، برنج ایرانی، گندم و جوی ایرانی، نخود ایرانی، لوبیای ایرانی. اینها چرا قیمت‌هایش ده برابر شده است؟ اینها که تولید خود مردم است!

-پول، دین جدید مردم

ابن‌مهزیار، برای چه می‌خواهید من را ببینید؟ شما چه لیاقتی دارید که بیایید من را زیارت کنید؟ دین شما پول شده است و پولکی شده‌اید. خود اینها در تلویزیون سه‌چهار شب پیش اعلام کردند و این دیگر حرف منبری‌ها و طلبه‌ها نیست که بگویند شما خبر ندارید! ما اتفاقاً از خودتان خبردارتر هستیم؛ ما عالم هستیم و خیلی‌ از شما جاهل هستید. خودتان اعلام کردید که نود و چند درصدِ سزارین کردن زنان مردم هیچ علت پزشکی ندارد و تنها علتش اسکناس است. بدن زن را ناقص می‌کنید و بچه را دو سه ساعت یا یک روز زودتر به‌دنیا می‌آورید که ضربهٔ حافظه به او می‌خورد و در مقابل سرماخوردگی‌ها و بعضی از بیماری‌ها مقاومتی ندارد؛ پس چندین‌میلیون سال، بچه‌های مردم وقتی طب سزارینی نبود، چطوری به‌دنیا می‌آمدند؟ پیغمبرها طبیعی به‌دنیا آمدند، مادرانشان سرِ زا مردند؟ پدران و مادران ما طبیعی به‌دنیا آمدند، میلیون‌ها و میلیاردها نفر طبیعی به‌دنیا آمدند و چیزی نشدند. علت پول است، خودتان اعلام کردید! اصلاً خیلی از این اِم.‌آر.آی‌ها، عکس‌ها و آزمایش‌ها برای مریض نیازی نیست. بیماری‌ها همین‌هایی است که در قدیم، حکیم‌باشی‌ها مُچ مردم را می‌گرفتند و یک‌خرده ضربان قلب را گوش می‌دادند، بعد پلک چشمش را بالا می‌کردند و می‌دیدند، بعد می‌گفتند زبانت را دربیاور؛ بعد یک نسخه می‌نوشتند، همین مردم این منطقه به دواخانه می‌رفتند و نسخه را سه قِران و پنج قِران می‌گرفتند و خوب می‌شدند؛ دیگر چهل‌هزار تومان پول ام.‌آر.‌آی یا صدهزار تومان پول آزمایش خون نمی‌دادند. این معنی «لأنکم کثّرتم الاموال» است. حتی بعضی از راننده‌ها به زائران اربعین ابی‌عبدالله(ع) هم رحم نکردند! یک گروه چهل‌نفره می‌خواستند با اتوبوس بروند که سر مرز پیاده شوند، راننده می‌گفت چهل میلیون. شما اسمش را بی‌انصافی بگذار؛ نه بابا، اینها همه حرام‌خواری است. کجا بی‌انصافی است؟!

شخصی پیش یک روحانی آمده بود که خمس و سهم من را حساب کن، می‌خواهم با پول حلال به مکه بروم. آن روحانی هم آدم خیلی زرنگ و نورانی‌ای بود، گفت: حالا چقدر پول داری که خمست را حساب کنیم؟ گفت: من خودم در کاغذ نوشته‌ام، نزدیک ۱۴۰-۱۵۰ میلیون خمس مالم می‌شود، می‌خواهم نقد هم بدهم. روحانی گفت: چه‌کاره هستی؟ گفت: دکتر هستم. گفت: درآمدت چقدر است؟ گفت: عمل قلب می‌کنم و تا حالا هفتاد-هشتاد قلب عمل کرده‌ام که عمل لازم نداشته است و سی-چهل میلیون گرفته‌ام. گفت: کل پولت را بردار و برو؛ نه به درد خدا می‌خورد، نه به درد من. اصلاً به درد هیچ‌کدام ‌ما نمی‌خورد!

ب) سرگردانی شیعیان در شناخت حق از سوی سردمداران شیعه

این دومی هم خیلی عجیب است که اصلاً در جوامع اسلامی موج می‌زند: «و تحیرتم علی ضعفاء شیعتنا»، شیعیان ما را که خیلی اهل علم، ارزیابی، تحلیل و تحقیق نیستند، شما سردمداران شیعه(حالا یا سیاسی یا آخوند فرقی نمی‌کند) شیعیان را در شناخت حق سرگردان کرده‌اید و نمی‌دانند حق کجاست، حق با کیست، حق با چیست! توقع دارید که در این سرگردان کردن شیعیان ما بیایید، من هم آغوش باز بکنم و از شما پذیرایی کنم؟ من را ببینید و زیارت کنید!

شما باید راهنمای شیعه باشید، شما نباید بگذارید شیعیان ما سرگردان شوند که در سرگردانی بگویند این دین هم نخواستیم، این مسجد هم نخواستیم، این آخوند هم نخواستیم، این نماز و روزه را هم نخواستیم. شما شیعیان ما را سرگردان کرده‌اید! حالا من که یک گوینده هستم و این حرف‌ها را می‌زنم؛ نمی‌دانم آن روزی که خود امام زمان(عج) این حرف‌ها را می‌زده، چقدر دلش می‌سوخته و با چه خون جگری با ابن‌مهزیار حرف می‌زده است.

ج) قطع رحم با یکدیگر

و سوم، «قطعتم رحم الذی بینکم»؛ همهٔ شما با هم قطع رابطه کرده‌اید؛ چندسال است خاله‌ات، عمه‌ات، عمویت، دایی‌ات، خواهرت، پدرت یا دامادت را ندیده‌ای؟ مادری به من پیغام داد که من سه‌سال است بچه‌ام را ندیده‌ام! بچه‌ام طبقهٔ پایین می‌نشیند و من طبقهٔ بالا هستم. سه سال است که از این پله‌ها بالا نیامده تا من به او سلام بکنم؛ فقط گاهی که خبر می‌شوم می‌خواهد سر کار برود، می‌آیم و پرده را جوری کنار می‌زنم که نفهمد، هیکلش را با یک چشمی از پشت پرده می‌بینم که می‌رود و دلم را به همین خوش می‌کنم. شما بین همدیگر قطع رحم کرده‌اید، کجا می‌خواهید مرا ببینید؟ پیوندها را جدا کرده‌اید! این طلاق‌هایی که الآن به این زیادی در کشور واقع می‌شود، اینها درست است؟ شرعی است؟ عقلی است؟ انسانی است؟ نه، من در خیلی از اختلافات خانوادگی بوده‌ام؛ از صد خانواده‌ای که بنا داشتند طلاق‌کاری بکنند، ۱۰۱ خانواده‌شان به باطل طلاق انجام می‌دادند؛ یعنی اصلاً حق نبود. این مسئلهٔ سوم شما شیعیان ماست.

«لأنکم کثّرتم الاموال و تحیرتم علی ضعفاء شیعتنا و قطعتم الرحم الذی بینکم».

-کسب رضایت امام زمان(عج)

حالا ما به عموم مردم کار نداریم؛ خدایا! به حقیقت زینب کبری(س)، امام زمان(عج) را از ما راضی قرار بده؛ یعنی رفتار ما به‌گونه‌ای شود، به‌گونه‌ای تنظیم بکنیم، به‌گونه‌ای با اسکناس برخورد بکنیم، به‌گونه‌ای با مردم برخورد بکنیم، به‌گونه‌ای با اقوام و رحم برخورد کنیم تا جمعه به جمعه که پروندهٔ ما را به محضر مقدسشان ارائه می‌دهند، اشکشان از دست ما جاری نشود. این هنر را داشته باشیم که دلش را نسوزانیم، همان یک‌بار که دلش را سوزاندند، خودش می‌گوید این دل‌سوزی تمام نمی‌شود و همین‌جوری می‌سوزد؛ پس ما دیگر به این دل‌سوزی کمک نکنیم و اضافه نکنیم.

-گریهٔ شبانه‌روزی امام زمان(عج) در رثای ابی‌عبدالله(ع)

یک‌بار دلش را به‌گونه‌ای سوزاندند که هر روز می‌گوید و قسم می‌خورد: «واللّه لأندبنک صباحاً و مساءً» والله قسم! حسین جان، روز و شب برای تو گریه می‌کنم؛ این گریه برای سوز دل است و دل اگر نسوزد که اشک جاری نمی‌شود! گریه می‌کنم تا کِی؟ دیگر کِی ندارد؛ اگر روزی اشک چشمم تمام بشود، «و لأبکِینَّ علَیْک بدَل الدُّموع دَماً» خون گریه می‌کنم.

گریه می‌کنم بر آن حالت انتظار اهل‌بیتت که دلشان خوش بود از میدان برگردی. شاید همه به هم نوید می‌دادند که الآن می‌آید و دوباره او را می‌بینیم و دست نوازشش را حس می‌کنیم. بر این حالت انتظارشان گریه می‌کنم! گریه می‌کنم که در آن حال انتظار، صدای شیههٔ اسبت را شنیدند، اما صدایش عوض شده بود و به‌شدت پا به زمین می‌کوبید که صدای کوبیدن پایش به خیمه می‌رسید. اوّلین کسی که از اهل‌بیتت پردهٔ خیمه را کنار زد و اسبت را دید، دخترت سکینه بود؛ دید زین اسب واژگون شده و یال اسب خون‌آلود است، معطل نکرد و از خیمه بیرون دوید. تمام این ۸۴ زن و بچهٔ منتظر هم بیرون دویدند و وقتی منظرهٔ اسبت را دیدند، شروع کردند به سر و سینه لطمه زدن و موهای سرشان را پریشان کردند. همه با پای برهنه به جانب میدان دویدند و وقتی رسیدند، دیدند که «و الشمر جالس علی صدره علیه السلام» شمر با آن بدن سنگین روی آن بدن زخمی نشسته است که ۷۲ داغ دیده بود. موهای جلوی سر ابی‌عبدالله(ع) را به دست پیچیده و خنجرش را آماده کرده است…

*خوانسار/ حسینیهٔ ابن‌الرضا/ دههٔ اوّل ربیع‌الثانی/ پاییز۱۳۹۷ه‍.ش./ سخنرانی اوّل.

پایان پیام/.

شبکه‌های اجتماعی عترتنا: کانال تلگرام  / کانال ایتا  / کانال سروش  / پیچ اینستاگرام

دیگر مطالب سرویس در مهدویت را اینجا کلیک نموده و بخوانید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.