زمان مطالعه: ۵ دقیقه
روضه امام سجاد(ع) / امام سجاد (ع) سپس رنج سفر به شام و غم اسیری و عذاب در دربار یزید را تحمل کرد… و تا پایان عمر شریفش، همواره در اندوه مصیبت کربلا بود…
به گزارش عترتنا / روضه خانه:
«امام علی بن الحسین علیهما السلام» ملقب به «سجاد»، «زین العابدین»، و «سید الساجدین»، در کربلا حدود ۲۲ سال سن داشت و خداوند به وسیله بیماری، جان او را نجات داد تا ذریه معصوم پیامبر(ص) ادامه داشته باشد.
درباره تاریخ شهادت آن امام اختلاف روایت وجود دارد. است، سال شهادت ایشان را ۹۴ یا ۹۵ هجری قمری گفته اند؛ و روز شهادت نیز ۱۲ محرم، ۱۸ محرم، ۱۹ محرم، ۲۲ محرم و ۲۵ محرم ذکرش ده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قلم: ع. حسینی عارف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فردای روز عاشورا «عمر بن سعد» جنازههای لشکر خویش را جمع کرد و بر آنان نماز خواند و دفن کرد؛ اما پیکر امام حسین(ع) و اصحاب او را همچنان در بیابان باقی گذاشت و فرمان حرکت به سوی کوفه را صادر کرد. هر یک از قبایل کوفه و عرب، برای آنکه خود را نزد «عبیدالله ابن زیاد» عزیز کنند، سرهای مطهر شهداء را بین خود تقسیم کردند و آنها را بر نیزه زدند و آماده حرکت شدند.
آنگاه زنان و کودکان اهل بیت(ع) را بدون حجاب مناسب بر شتران و چارپایان بدون زین نشاندند و همچون اسرای کفار به سوی کوفه بردند.
چون ابن سعد با اسیران نزدیک کوفه رسید مردم شهر برای تماشا جمع شده بودند. زنی از اهل کوفه که از بلندی بر اسیران مشرف بود پرسید: “شما اسیران کدام طایفهاید؟” گفتند: “اسیران آل محمد!” آن زن متأثر شد، فرود آمد و چادر و مقنعه و جامههایی آورد تا بانوان اهل بیت خود را بپوشانند…
اینک، حال امام سجاد(ع) را تصور کنید؛ از یک سو بیماری بر آن حضرت مستولی است و تب و ضعف بر آن حضرت فشار میآورد؛ از سوی دیگر غم از دست دادن پدر و برادران و عموها و عموزادگان قلبش را میفشارد؛ از طرف دیگر سر بریده شهداء را در جلوی چشمان دارد؛ و از همه سختتر و دردناکتر اینکه ــ این مظهر غیرت الهی ــ عمهها و خواهران خود را می بیند که با آن وضعیت، در معرض دید خائنان و دشمنان هستند…
پیش از ورود اسرا به دارالحکومه، رأس مطهر امام حسین(ع) را در مقابل ابن زیاد گذاشتند. وی عصایی از چوب خیزران به دست گرفته بود و با آن بر لب و دندان امام می زد.
این جسارت عجیب وی، اعتراض بسیاری از حاضران را برانگیخت. «زید بن ارقم» که صحابی پیامبر(ص) و از یاران امیرالمؤمنین(ع) در جنگ صفین بود و در آن هنگام کهنسال شده بود به عبیدالله نهیب زد: “چوب خود را بردار! به خدا سوگند پیغمبر را دیدم که همین جای چوب تو را میبوسید” و سپس شروع به گریستن کرد.
ابن زیاد پلید پاسخ داد: “اگر نه این بود که پیرمردی خرف و دیوانه شدهای گردن تو را میزدم!!”. زید برخاست و در حالی که بیرون می رفت گفت: “ای مردم عرب! از امروز بنده شدید. پسر فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را امارت دادید! به خدا قسم نیکان شما را خواهد کشت و اشرار شما را به کار خواهد گرفت”.
دیگر از کسانی که حضور داشت «انس بن مالک» خادم پیامبر اکرم(ص) بود که با دیدن سر مطهر امام(ع) و جسارت عبیدالله، گریست و گفت: “شبیه ترین مردم است به پیغمبر”.
سپس اسرا را بر ابن زیاد وارد کردند…
وی هنگامی که امام سجاد(ع) را دید پرسید: “کیستی؟” فرمود: “علی بن الحسین”.
آن ملعون گفت: “مگر علی بن الحسین را خدا نکشت؟!”
امام فرمود: “برادری داشتم که علی نام داشت. مردم او را کشتند”.
ابن زیاد گفت: “خدا کشت!”
امام فرمود: “الله یتوفی الانفس حین موتها”.
ابن زیاد خشمگین شد و گفت: “در پاسخ من دلیری میکنی؟ او را ببرید و گردن بزنید”.
در این هنگام حضرت زینب(ع) فریاد برآورد “ای پسر زیاد! هر چه خون از ما ریختی بس است” و امام را در آغوش گرفت و فرمود: “والله از او جدا نمیشوم. اگر میخواهی او را بکشی مرا نیز بکش”.
ابن زیاد کمی به آن دو نگریست و گفت: “عجبا که این زن دوست دارد با برادرزادهاش کشته شود! او را رها کنید که با این بیماری که دارد خواهد مرد»…
امام سجاد (ع) سپس رنج سفر به شام و غم اسیری و عذاب در دربار یزید را تحمل کرد… و تا پایان عمر شریفش، همواره در اندوه مصیبت کربلا بود…
روایت کردهاند که مردی بطّال و دلقک در مدینه زندگی می کرد که به هزل و مزاح خود، مردم مدینه را می خنداند. وی روزی گفت: “علی بن الحسین مرا مانده و عاجز گردانده است؛ چرا که هر چه تلاش کردم هیچ نتوانستم وی را به خنده افکنم!”.
امام سجاد (ع) در محرم سال ۹۴ (یا ۹۵) هجری، هنگامی که ۵۷ سال داشت، با زهر یکی از فرزندان «عبدالملک مروان» مسموم شد و در بستر احتضار افتاد.
حضرت در این ایام، تمامی فرزندان خود را جمع کرد و فرزند بزرگوارش «محمد بن علی علیهما السلام» ــ که او نیز در مصیبت کربلا حضور داشت و در آن زمان کودکی ۴ ساله بود ــ را وصی خود قرار داد و وی را «باقر» نامید. ایشان امر سایر فرزندان خود را به آن جناب واگذار کرد و به آنان موعظه و وصیت نمود.
سپس امام باقر را به سینه چسباند و فرمود: “تو را وصیت میکنم به آنچه وصیت کرد مرا پدرم در هنگام شهادت خود و گفت که پدرش او را وصیت کرده بود به این وصیت در هنگام وفات خود که: زنهار ستم مکن بر کسی که یاوری بر تو غیر از خداوند ندارد“.
آوردهاند که چون حضرت(ع) وفات کرد، تمامی مدینه در ماتمش عزادار گشت و مرد و زن و سیاه و سفید و صغیر و کبیر در مصیبتش نالان شدند و از زمین و آسمان آثار اندوه نمایان بود…
الا لعنه الله علی القوم الظالمین؛
و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نکته:
آنچه باید بدان توجه فراوانی داشت اینکه آن حضرت، فقط در سفر کاروان امام حسین (ع) از مکه به کربلا، و در روزهای منتهی به عاشورا بیمار بود. راز این امر هم آن زمان آشکار شد که تمامی فرزندان و اهل بیت امام (ع) – حتی علی اصغر شش ماهه – در روز عاشورا به شهادت رسیدند و هنگامی که «شمر» با اراذلش به خیمهها حمله کرد میخواست آن حضرت را بکشد اما یکی از لشکریان دشمن به نام «حمید بن مسلم» – و نیز گفتهاند خود «عمر بن سعد» – بیماری حضرت را به شمر یادآور شد و با تلاش بسیار، مانع از شهادت ایشان گردید.
پس بیماری حضرت سجاد (ع) تنها منحصر به همان چند روز بود؛ و زشت است برای شیعه اهل بیت (ع) که این را نداند و از آن حضرت با القابی همچون «زین العابدین بیمار» یاد کند!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
۱٫ شیخ عباس قمی؛ منتهی الآمال؛ با کوشش و تلخیص آیهالله رضا استادی ؛ قم: دفتر نشر مصطفی، ۱۳۸۰٫
۲٫ سید بن طاووس؛ اللهوف فی قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴٫
۳٫ شیخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقیق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذویالقربی، ۱۳۷۸٫
پایان پیام/.
شبکه های اجتماعی عترتنا: کانال تلگرام / کانال ایتا / کانال سروش / پیچ اینستاگرام
دیگر مطالب سرویس روضه خانه عترتنا را اینجا کلیک نموده و بخوانید