×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

امروز : شنبه, ۱۱ مرداد , ۱۴۰۴

زمان مطالعه: 5 دقیقه

علت تفاوت استعداد بچه‌ها چیست؟ به گزارش خبرنگار عترتنا؛سلسله جلسات تربیتی مسجد الزهرا (س) منطقه ۱۲ تهران صبح امروز سه شنبه ۱۷ آبان ماه با سخنرانی «امیرحسین بانکی‌پور» تحلیلگر و راهبر مسائل اجتماعی و توسعه دهنده شبکه ایده‌پردازی و نوآوری جوانان و عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان با موضوع «تفاوت‌های استعدادی در فرزندان» برگزار شد که گزیده این جلسه را در ادامه می‌خوانید؛

لزوم توجه به تفاوت استعدادها در روابط

در ارتباطات‌ها توجه به تفاوت‌ها لازم است و باید افراد را بر اساس تفاوت‌ها پذیرفت. در کافی شریف در کتاب ایمان و کفر یک بابی است که درجات ایمان آمده که بعد از آن روایتی آمده که امام صادق (ع) فرمودند: مردم اگر می‌دانستند خدا این خلق را چطور آفریده کسی، کسی را سرزنش نمی‌کرد!

۴۹ استعداد و هر کدام با ده قسم

در ادامه این روایت روای عرض کرد پس چگونه خدا خلق را آفریده است؟ که حضرت فرمود: خداوند چهل و نه جز آفریده است، بعد این جزها را ده قسم کرده است و بعد بین خلق این اجزا را تقسیم کرده است، که حاصل ضرب ۴۹ با ۱۰ می‌شود ۴۹۰ در نتیجه ما ۴۹ استعداد داریم که هر کدام ده قسم دارند که به کمیت آن بستگی دارند و بعد خدا این اجزا را بین ما تقسیم کرد.

نباید از همه یک توقع و انتظار را داشت!

حالا بعد از این تقسیم ممکن است یک فرد یک دهم یکی از این جزها را داشته باشد و فرد دیگری یک یا دو بخش بیشتر را داشته باشد، یا اینکه حتی یک نفر اصلا یک جز کامل را داشته باشد و همینطور حضرت ادامه می‌دهند و در نتیجه می‌گویند این تنوع استعدادها است و هر کس با دیگری از نظر استعداد فرق دارد و نباید از همه یک توقع و انتظار را داشته باشید.

با توجه به این روایت و بیان تنوع استعدادها حالا ممکن است یک بچه نظم بیشتری داشته باشد و بچه دیگر اینقدر منظم نباشد، یا یکی استعداد ریاضی داشته باشد و بچه دیگر نداشته باشد، یا یکی حفظیات او خوب باشد و دیگر استعداد هنری دارد، یا بچه دیگر بچه زرنگی باشد و بچه دیگر زرنگ نیست، و این به خاطر تنوع استعداد است، پس نباید از همه یک انتظار را داشت.

رعایت اصل تنوع استعداد و به رخ هم نکشیدن بچه‌ها با هم

ما اگر در این زمینه بدانیم افراد دارای تنوع استعدادی هستند و این تفاوت‌ها در اصل تنوع استعدای است و این اصل را بدانیم، هرگز بچه‌ها را به رخ هم نمیکشیم.

و شاید بعضاً تفاوت‌های جنسیتی در این تفاوت اثر داشته باشد، مثلاً دخترها خیلی منظم‌تر هستند و پسرها پر هوس‌تر یا اینکه بی‌نظم هستند و اهل درس خواندن و نظم نیستند، پس نباید به او نق بزنید که از خواهرت یاد بگیر که چقدر با نظم و درس خوان است!

همه را به یک دید قیاس نکنید!

این روایت به ما این پیام را می‌دهد که ما نباید از همه انسان‌ها یک توقع و انتظار را داشته باشیم! و نسبت به جامعه هم همینطور باید باشد و خدا هر کس را بر اساس یک استعدادی آفریده و ما نباید همه را به یک دید قیاس به نفس کنیم.

مثلاً شما ممکن است نسبت به مسائل اجتماعی صبور باشید ولی نباید انتظار داشته باشید که همه مردم جامعه هم مثل شما به همه مسائل صبوری داشته باشند.

سیر تکامل و تغییر هم بر اساس اصل استعداد است

جامعه این تفاوت‌ها را اگر می‌دانست کسی دیگری را سرزنش نمی‌کرد. البته اشتباه نشود آدم‌ها رشد و تربیت می‌شود و تکامل پیدا می‌کنند و می‌توانند رفتار خود را تغییر بدهند، اما هر کس بر اساس استعداد خودش می‌تواند این سیر تکاملی را طی کند و خود را تغییر دهد.

انتظارات باید بر اساس استعداد باشد

این بچه بی‌نظم می‌تواند منظم شود اما نه به حد آن بچه منظم! پس نباید توی سر او بزنید و او را با بچه‌های منظم مقایسه کنید. همچنین افرادی که استعداد کمتری دارند نباید همیشه در جامعه احساس حقارت کنند که در جامعه به جایی نمی‌رسند، بلکه این یک تنوع استعدادی است که خدا اینگونه خلق نموده است.

این تنوع استعدادها در جامعه هست، همانطور که مواد تنوع دارد خود بشر هم تنوع دارد. باید حداقل این پیام را از این روایت گرفت که ما در تفاوت‌ها باید به اندازه استعداد افراد انتظار داشته باشیم.

هوش معنوی و تفاوت معنوی انسان‌ها با هم

حتی در ایمان هم همینطور است. امرووز یک آی کیو (IQ) داریم که آموزش و پرورش از این طریق هوش را تشخیص می‌دهند، اما بعد متوجه شدند یک‌ای کیو (EQ) هم داریم که هوش هیجانی است که متاسفانه در آموزش و پرورش مورد توجه قرار نگرفت.

علاوه بر آن تازه یک هوش معنوی (SQ) هم داریم که آدم‌ها از نظر معنوی با هم فرق دارند، یکی تحمل عبادت‌های سنگین را دارد و دیگری ندارد و در مجموعه در همه امور نباید از هم یک توقع و انتظار را داشت. پس نباید از همه انسان‌ها یک انتظار داشت.

رعایت اصل تفاوت‌ها حتی در حکومتداری

در حکومت داری هم باید ۸۰ و اندی مردم را اداره کرد و نباید انتظار داشت که همه مردم تقوایی مثل ما داشته باشند، در حکومتداری هم باید تفاوت‌ها را رعایت کرد و نوع مدیریت جامعه هم باید بر اساس اصل تفاوت باشد.

پی‌نوشت: (متن و ترجمه حدیث مورد بحث)

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مُوسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ عَنْ یَحْیَی بْنِ أَبَانٍ عَنْ شِهَابٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: لَوْ عَلِمَ اَلنَّاسُ کَیْفَ خَلَقَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی هَذَا اَلْخَلْقَ لَمْ یَلُمْ أَحَدٌ أَحَداً فَقُلْتُ أَصْلَحَکَ اَللَّهُ فَکَیْفَ ذَاکَ فَقَالَ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَ أَجْزَاءً بَلَغَ بِهَا تِسْعَهً وَ أَرْبَعِینَ جُزْءاً ثُمَّ جَعَلَ اَلْأَجْزَاءَ أَعْشَاراً فَجَعَلَ اَلْجُزْءَ عَشْرَهَ أَعْشَارٍ ثُمَّ قَسَمَهُ بَیْنَ اَلْخَلْقِ فَجَعَلَ فِی رَجُلٍ عُشْرَ جُزْءٍ وَ فِی آخَرَ عُشْرَیْ جُزْءٍ حَتَّی بَلَغَ بِهِ جُزْءاً تَامّاً وَ فِی آخَرَ جُزْءاً وَ عُشْرَ جُزْءٍ وَ آخَرَ جُزْءاً وَ عُشْرَیْ جُزْءٍ وَ آخَرَ جُزْءاً وَ ثَلاَثَهَ أَعْشَارِ جُزْءٍ حَتَّی بَلَغَ بِهِ جُزْءَیْنِ تَامَّیْنِ ثُمَّ بِحِسَابِ ذَلِکَ حَتَّی بَلَغَ بِأَرْفَعِهِمْ تِسْعَهً وَ أَرْبَعِینَ جُزْءاً فَمَنْ لَمْ یَجْعَلْ فِیهِ إِلاَّ عُشْرَ جُزْءٍ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی أَنْ یَکُونَ مِثْلَ صَاحِبِ اَلْعُشْرَیْنِ وَ کَذَلِکَ صَاحِبُ اَلْعُشْرَیْنِ لاَ یَکُونُ مِثْلَ صَاحِبِ اَلثَّلاَثَهِ اَلْأَعْشَارِ وَ کَذَلِکَ مَنْ تَمَّ لَهُ جُزْءٌ لاَ یَقْدِرُ عَلَی أَنْ یَکُونَ مِثْلَ صَاحِبِ اَلْجُزْءَیْنِ وَ لَوْ عَلِمَ اَلنَّاسُ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ هَذَا اَلْخَلْقَ عَلَی هَذَا لَمْ یَلُمْ أَحَدٌ أَحَداً.
الکافی، جلد۲، صفحه۴۴. کتاب الإیمان و الکفر بَابٌ آخَرُ مِنْهُ.

شهاب گوید: شنیدم امام صادق علیه السّلام فرمود: اگر مردم میدانستند که خدای تبارک و تعالی این مخلوق را چگونه آفریده، هیچ کس دیگری را سرزنش نمیکرد، عرضکردم: – اصلحک اللّٰه – مگر چگونه بوده است؟ فرمود: همانا خدای تبارک و تعالی اجزائی آفرید و آن‌ها را تا ۴۹ جزء رسانید، سپس هر جزئی را ده بخش کرد (تا جمعا ۴۹۰ بخش شد) آنگاه آن‌ها را میان مخلوق پخش کرد، و بمردی یکدهم جزء داد و بدیگری دو دهم تا بیک جزء کامل رسانید و بدیگری یکجزء و یکدهم داد و بدیگری یکجزء و دو دهم و بدیگری یکجزء و سه دهم تا بدو جزء کامل رسانید، سپس بهمین حساب بآن‌ها داد تا بعالیترینشان ۴۹ جزء داد، پس کسی که تنها یکدهم جزء دارد، نمیتواند مانند دو دهم جزء دار باشد و نیز آنکه دو دهم دارد مثل صاحب سه دهم نتواند بود و نیز کسی که یک جزء کامل دارد، نمیتواند مانند دارای دو جزء باشد، و اگر مردم میدانستند که خدای عز و جل این مخلوق را بر این وضع آفریده هیچ کس دیگری را سرزنش نمی‌کرد (که چرا این مطلب دقیق را نمیفهمی یا چرا فضایل و اخلاق حسنه کسب نمیکنی).
اصول کافی / ترجمه مصطفوی؛ ج ۳ ص ۷۳.

*اختصاصی عترتنا

پایان پیام/.

شبکه های اجتماعی عترتنا: کانال تلگرام  / کانال ایتا  / کانال سروش  / پیچ اینستاگرام

منبع خبر : اختصاصی عترتنا

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید تحریریه عترتنا منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.