زمان مطالعه: ۴ دقیقه
مرحوم آیت الله حق شناس در یکی از جلسات درس اخلاق خود درباره خداشناسی و اینگه خدا را چگونه بشناسیم؟ نکاتی بیان نمودند که در ادامه می آید.
به گزارش پایگاه تحلیلی عترتنا / درس اخلاق: حضور در جلسه بزرگان اخلاق باعث میشود که یاد و نام خدا همچنان در دل و قلب آدمی زنده و پایدار بماند، لذا آنچه که در پیشرو دارید سلسله مباحث اخلاقی زندهیاد آیت الله عبدالکریم حقشناس است که ظهر روزهای دوشنبه و چهارشنبه و شبهای شنبه در سالهای ۶۴ تا ۶۸ در مسجد امینالدوله ایراد میشد. آنچه در ادامه می آید، نکاتی درباره خدا شناسی است.
*سادهترین راه خداشناسی
گفتهاند: وقتی که رسول اکرم(ص) سؤال فرمود: بابا جان از کجا پروردگارت را شناختی؟، عرض کرد: یا رسول الله این چرخ را که من میگردانم، اگر رها بکنم میایستد! چطور میشود این جهان پهناور با این همه سیارات و ثوابت و … این دستگاه آفرینش با این همه وسعت، گردانندهای نداشته باشد؟، اینجا پیامبر فرمود: «علیکم بدین العجائز»، البته نه اینکه شما هم در سر حد دلیل به این مقدار قناعت کنید؛ خیر! یعنی ببینید چه دلیل مختصر، مفید و مقنعی برای خودش فراهم کرده است؟
«اثر الأقدام تدل علی المسیر»، در یک راهی که اثر و جای قدم وجود دارد، معلوم میشود که کسی عبور کرده است، یک وقتی دکتر «میر» که رییس بخش جراحی بود، از یک آقایی پرسید که آقا دلیل بر اثبات صانع چیست؟، آن آقا جواب داده بود: از قدیم یک کلام فرمودهاند که: اثر قدم، جای پا، دلالت میکند بر اینکه یک آدم از اینجا عبور کرده است، آسمانها و ستارگان، این گردش و رفت و آمد، این ماه که در فضا معلق است که چندی پیش آمریکاییها رفته بودند، بعضیهایشان گفتند: ما اینجا آمدهایم، خدا را دیدیم، خوب، خدا مجهول خلقت است! اصلاً همان طبیعی مسلکها هم الهی هستند؛ طبیعی هم میگویند خدا، منتهی در تطبیق کلی بر مصداق و اصل بر فرع اشتباه کرده است! در تطبیق صغری بر کبری اشتباه کرده و إلّا «الطبیعیّ الهیّ من حیثلایشعر» گفت: ما آمدیم، اینجا خدا را دیدیم، یک کره با این وزن البته از زمین کوچکتر چطور میشود که در فضا معلق بماند و به صورت حساب شده و دقیق حرکت بکند؟
*خدا را چگونه بشناسیم؟
شخصی به محضر امام صادق(ع) عرض کرد: یابن رسول الله چقدر خوب بود، خدا خودش را به آدمیان نشان میداد؛ آن وقت دیگر این قدر بعضی از مردم به شک نمیافتادند. فرمود: مگر تو خدا را نمیبینی؟ آیا تو میتوانی یک کاری بکنی که مریض نشوی؟ آیا تو میتوانی یک کاری بکنی که همیشه سالم بمانی؟ آیا تو میتوانی یک کاری بکنی که عزیز باشی؟ دیگر ذیل نشوی؟ ذیل باشی دیگر عزیز نشوی؟ غنی باشی، فقیر نشوی؟ فقیر باشی، غنی نشوی؟ آیا تو میتوانی؟! در اینجا چه عواملی است که مؤثر در سرنوشت ماست؟
از بزرگی سؤال کردند: از کجا خدای خودت را شناختی؟ «فقال: بوارداتٍ ترد علی القلوب فتعجز النفس عن تکذیبها»، چیزیهایی به دل وارد میشود که عقل عاجز است از این که یک دلیل قانع کننده جز خداوند متعال برای آن بیاورد!
اگر چه ذات پاکش لامکان است / چو نیکو بنگری در دل نهان است.
دلی در سینه صاحب دلان است / که آن دل جای آن آرام جان است
وقتی دلت را تهذیب کردی، وقتی روحت را از قید و بند علائق مادی مجرد کردی، از گوشه دل خودت هاتفی ندا در میدهد و خودش را به تو معرفی میکند و آن وقت تو به خدا خودت یقین پیدا خواهی کرد، موسی عرض کرد پروردگار! تو دوری تا من داد بزنم؟، فرمود: خیر! من از تو به تو نزدیکترم، علم او به عالم، علم احاطی قیومی است.
*بر اثر استقامت یقین در قلب جا میگیرد
از راه حکمت نظری و عملی یک قدری نظری، ولی بیشتر باید به حکمت عملی فشار بیاورید تا پروردگار در اثر استقامت، یقین به صانع را در قلب و دل شما سرازیر کند، شناخت و معرفت به مقام ولایت را، شناخت امام زمان(عج) را به قلب شما سرازیر کند، «عمیت عین لا تراک علیها»، یا امیر المومنین آیا شما خدایی که پرستش میکنید، دیدهاید؟، حضرت فرمود: «لم أکن لأعبد ربّاً لم أره»، خدای که من نبینم، بندگی نمیکنم؛ منتهی به چشم قلب دیدن!
این مسئله را از خدا بخواهید، البته «ان الله عزوجل لا یستجیب دعاءً بظهر قلبٍ ساهٍ»، پروردگار دعایی را که از روی غفلت باشد، مستجاب نمیکند، «الدعاء» و «الدعوه» به معنی خواستن است؛ اگر من با شما حرف میزنم، ولی حواسم جای دیگر باشد این که فایده ندارد! پروردگار سر و علن تو را میبیند و میداند، فرموده است، اگر ما بخواهیم به خدا شناخت پیدا بکنیم، باید در خانه اهل بیت(ع) برویم، «بنا عرف الله و لولانا ما عبد الله»، امیرالمومنین میفرمایند: من میدانم که شما در خانههایتان چه ذخیره کردهاید، یک کسی عرض کرد: یا امیرالمومنین من شما را دوست دارم؛ فرمود: اسم شما را من در آن نامه دوستان ندیدم، یک کسی عرض کرد: یا امیرالمومنین من شما را دوست دارم، فرمود: راست میگویی! تو را دیدم، غرض، آن بزرگواران آینه تمام نمای پروردگار عزیز هستند.
وقتی که زبان با دل توافق پیدا کرد، «فأقبل بقلبک ثمّ استیفن بالإجابه»، اول با دلت به دعا توجه کن، اگر چنین توجهی بدست آمد، یقین به اجابت پیدا کن! فرمود: اگر شما در فرمایشات اهل بیت(ع) امراً و نهیاً استقامت بکنید، چون آن یقینی که از کتب فلسفه در بیاید، این ثمر را ندارد و به درد نمیخورد، استقامت کردید: «لأشربنا قلوبهم الایمان»، ایمان را در قلب شما سرازیر میکنیم، آن وقت دعا میکند و با یقین میگوید: نمیتواند با طیاره جنگی اینجا را بمباران کند، حقیقتا میگویدها! خوب این آدم، سی سال است که این در را کوبیده که در نتیجه میتواند بگوید دشمن دیگر نمیتواند اینجا را بزند، این یقین خیلی قابل تقدیر است: «اذا اراد الله بعبدٍ خیراً ألهمه الیقین»
پس از پروردگار عزیز باید بخواهید «ألا بذکر الله تطمئن القلوب»، آن دل دیوانه را او تامین میکند، آرام ده این دل دیوانه تویی تو!!
هر در که زدم صاحب آن خانه تویی تو / مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید / دیوانه منم من که روم خانه به خانه
توی اداره میروی، بازار میروی، درس میروی، همه جا خدا هست، پس باید کار را خدا درست کنه! برو بابا دعا کن، پس هر دری که میزنی، داداش جون! خدا هست؛ پس باید از خدا بخواهی و در بزنی، آن وقت پس چرا جای دیگر برویم؟ چه کنم که من هنوز هیچ چیز از مطالعاتم را برای شما نگفتهام.
*فارس
پایان پیام/.
شبکههای اجتماعی عترتنا: کانال تلگرام / کانال ایتا / کانال سروش / پیچ اینستاگرام
دیگر مطالب سرویس درس اخلاق را اینجا کلیک نموده و بخوانید