زمان مطالعه: 5 دقیقه
به گزارش عترتنا؛ آیتالله «عبدالله جوادی آملی» مفسر قرآن کریم و شارح نهجالبلاغه، صبح امروز پنج شنبه ۲۵ آبان ماه در جلسه هفتگی درس اخلاق خود که در مسجد اعظم قم برگزار شد که ایشان به به شرح حکمت ۱۱۶ (در برخی نسخهها حکمت ۱۲۲) نهج البلاغه درباره مرگ پرداختند. در ادامه متن سخنان ایشان را میخوانید.
کلمه حکیمانه و نورانی نهج البلاغه این است: «وَ تَبِعَ جِنَازَهً فَسَمِعَ رَجُلًا یَضْحَکُ، فَقَالَ: کَأَنَّ الْمَوْتَ فِیهَا عَلَی غَیْرِنَا کُتِبَ، وَ کَأَنَّ الْحَقَّ فِیهَا عَلَی غَیْرِنَا وَجَبَ، وَ کَأَنَّ الَّذِی نَرَی مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِیلٍ إِلَیْنَا رَاجِعُونَ، نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ وَ نَأْکُلُ تُرَاثَهُمْ کَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ، ثُمَّ قَدْ نَسِینَا کُلَّ وَاعِظٍ وَ وَاعِظَهٍ وَ رُمِینَا بِکُلِّ فَادِحٍ وَ جَائِحَهٍ» مرگ از پیچیدهترین مسائل ماست و تا ما حیات را نشناسیم، نمیتوانیم حقیقت مرگ را بشناسیم.
مرگ؛ بهترین موعظه
در حکمت ۱۱۶ نهجالبلاغه براساس چاپی که بنده دارم و ممکن است در برخی طبعها شماره آن کمی متفاوت باشد، آمده است که حضرت امیر (ع) در تشییع جنازهای شرکت کردند و دیدند کسی خنده بر لب دارد و فرمودند: این فرد گویی فکر میکند مرگ فقط برای دیگران است و برای او نیست.
تشییع جنازه مستحب است ولی مرگ باید برای دیگران موعظه باشد؛ وعظ، جذب الخلق الی الحق است و اگر انسان از جای خود تکان خورد و برابر آن جاذبه به حق متصل شد آن را وعظ گویند وگرنه اینکه انسان چیزی گوش دهد و مقداری عمل کند جذب نیست و تا جاذبه پیدا نشود و فرد مجذوب الیالحق نشود وعظ نخواهد گرفت.
حیات مجهولترین مجهول
چون حقیقت حیات برای ما روشن نیست، حقیقت مرگ هم برای ما روشن نیست. فهم حیات از مشکلترین چیزها است زیرا ما معنای سمع و بصر و عقل را میفهمیم ولی اینکه زندگی و حیات چیست را نمیدانیم؛ مجهولترین مجهول برای ما، حیات است لذا حیات را به داشتن علم و عمل و سمع و بصر معرفی میکنیم ولی این تعریف، تعریف به دورترین رسم است.
چون حیات روشن نیست، مرگ هم برای ما روشن نیست؛ البته در مرگ حقیقتی وجود دارد که کتاب و سنت برای ما تبیین کردهاند؛ حضرت امیر (ع) فرمود: «بهترین موعظه، مرگ است». زیرا مرگ به معنای پایان زندگی نیست بلکه عصاره زندگی و آبمیوه درخت است. غزالی گفته است آنچه را من در ۴۰ سال گفتهام فردوسی در یک بیت گفته است: اگر بار خار است خود کشتهای/ وگر پرنیان است خود رشتهای.
جهنم را خود انسان میسازد نه اینکه از بیرون هیزمی بیاورند
انسان در طول زندگی یا درخت قتاد میکارد یعنی درختی که هیچ چیزی جز خار و تیغ ندارد و اگر کسی بخواهد این تیغها را بکند دستی برایش باقی نمیماند یا بار جمع میکند؛ مَثَل عربی میگوید: دونه خرق القتاد. جهنم را خود شخص میآورد نه اینکه از بیرون هیزم آورده شود؛ همین اختلاس و حقوق نجومی، خودش هیزم جهنم است. وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا. بنابراین مرگ عصاره زندگی است نه پایان زندگی؛ از حکیمترین حکما هم بپرسید حیات چیست میگویند عامل سمع و بصر و افعال و افکار انسان است ولی اینها فقط توصیف حیات است نه معنای آن.
مرگ را برای دیگران ندانید نوبت شما هم میرسد
حضرت امیر (ع) دید که شخصی در تشییع جنازه میخندد، فرمود این فرد تصور میکند مرگ فقط برای دیگران است زیرا او نمیداند مرگ چیست؟ گاهی برخی افراد به این و آن در روزنامه و فضای مجازی و… نیش میزنند، این همان خار است ولی گاهی به دیگران نصیحت میکنند؛ نصیحت، خیاطی است و به خیاط، ناصح گویند یعنی اگر کسی بتواند جامه آبرومندی بر تن دیگری کند ناصح است؛ نصیحت با سخنرانی و سرزنش و توصیه فرق دارد بلکه اگر کسی لباس آبرومندی بدوزد و بر تن دیگری کند خدمتگزار خوب نظام اسلامی خواهد شد و ناصح است.
حضرت فرمود چرا میخندی؟ مگر اینکه مرگ برای تو نیست؟ مرگ، پایان زندگی نیست بلکه ابتدای دیدنِ عمل است و انسان با مرگ سراغ اتاق عمل دنیای خود میرود؛ کسی که خیال میکند مرگ پایان زندگی است آن را مایه افسردگی میداند در حالی که مرگ، آموزنده است؛ در قرآن کریم در موارد متعدد درباره مرگ سخن گفته شده است. در سخنان حضرت امیر (ع) آمده است که قرآن مرگ را تشریح میکند و آن را عصاره زندگی میداند بنابراین ناصح باش و آبروی کسی را نبر و به دیگران نیش نزن و این همان، نصیحت ائمه مسلمین است.
فرمود این آقایی که در تشییع جنازه میخندد مرگ را برای همسایه میداند؛ مثل اینکه فقط دیگران موظفند به حق عمل کنند و ما موظف نیستیم. در ادامه خطبه هم فرمودند: آنان (مردگان) را در قبر دفن کرده و میراثشان را تقسیم میکنیم ولی گویا اصلاً این مرگ برای ما نیست؛ ما تیرهای فراوانی در زندگی میخوریم ولی حس نمیکنیم؛ از بس خواب ما سنگین است حوادث سختی که پیش میآید هم ما را بیدار نمیکند. انسان گاهی مستأصل میشود ولی باز مرگ را فراموش میکند و خوشا به حال کسی که انسان متواضع باشد زیرا نزد دیگران عزیز و در نفس خود ذلیل است.
خود را بیجهت عزیز ندانید / خیرتان به مردم برسد نه شرتان!
ما همه دوست داریم که آبرویمان پیش مردم نرود و عزیز باشیم ولی حق نداریم خود را بر دیگری ترجیح دهیم و عزیز بیجهت باشیم. در ادعیه داریم که خدایا به عزت خودت ما و کشور و ملت و جامعه ما را عزیز بدار ولی اینکه خود انسان عزیز بیجهت باشد و خودش را عزیز بداند، این بد است و در قیامت ذلیل خواهد شد.
حضرت در ادامه فرمودند: مال زائد بر زندگی را در راه خدا بده و از حرف زائد هم بپرهیز. خیرتان به مردم برسد ولی شرتان به کسی نرسد.
انسان کامل و ۲۵۰ساله
همانطور که در مورد قرآن بیان شده است که یفسر بعضه بعضا؛ نهجالبلاغه هم اینطور است. صاحب جواهر عبارت زیبایی دارد که میفرماید: این ۱۴ نفر معصوم، یکنفر هستند؛ یعنی انسان کامل معصومی که ۲۵۰ سال زندگی کرده است. بنابراین اگر بیانی نورانی از امام حسن (ع) صادر شد آن را برای فرمایش امام رضا (ع) قرینه میآوریم چون اینها یکی هستند. بنابراین اشکالی نمیتوان به این استشهادات و استنادات وارد کرد.
قبر برای مؤمن بهشت است
قبر و مرگ برای کافر و مؤمن
در خطبه ۶۳، فرموده است: مردان الهی وقتی میخواهند از دنیا بروند مرگ فاصله میان ما و آینده و مرز مشترک بین بهشت و جهنم است و همین که این مرز مشترک را پشت سر گذاشتیم یا «بار خار است که خود کشتهای/ یا پرنیان است که خود رشتهای/ البته در اینجا بهشت و جهنم بزرخی، مراد است؛ برای انسان مؤمن، قبر، رَوضَهً مِن رِیاضِ الجَنَّهِ، و برای انسان کافر هم، قبر حفرهای از جهنم است.
بهترین مردم و خطر حب دنیا
کلینی در روایتی بیان کرده است که برترین مردم کسی است که عاشق عبادت است و خدا را خالصانه و حبا لله عبادت کند. افضل الناس من عشق العباده. اگر کسی عاشق دنیا شد چشمش کور خواهد شد و با هیچ واعظی، اصلاح نخواهد شد. چنین فردی حب دنیا دارد و حب دنیا همه مشاعر ادراکی او را فراگرفته است و از پند و اندرز مرگ هم بیمی ندارد.
در خطبه ۱۷۶ فرمودند: احدی مانند خدا مردم را موعظه نکرده است زیرا این بیان جاذبه دارد؛ اینکه تو درختی هستی که کار تو عصارهپروری است و اگر در بهشت آب میوه و غذایی هم هست خودت درست کردهای. در خطبه ۲۳۷ هم فرموده است: سنت و سیره اهل بیت (ع) آموزنده است و پند و اندرز از اینهاست؛ طوری زندگی میکنند که سنت و سیره و رفتار آنان آموزنده است.
نتیجه بحث: حیات – مرگ – موعظه
نتیجه اینکه ما نمیتوانیم بفهمیم حیات چیست ولی میدانیم موت، پایان حرکت انسان نیست بلکه مرحله جدیدی است لذا انسان وقتی مرگ کسی را دید باید از آن موعظه بگیرد و بداند کسی بار دیگری را بر دوش نخواهد کشید و کسی ثوابی برای کسی جمع نمیکند؛ بار، زیاد است ولی کسی آن را برنمیدارد؛ وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٞ وِزۡرَ أُخۡرَیٰۚ؛
موعظه آن است که انسان نه باری بر دوش دیگری بگذارد و نه بگذارد دیگری باری بر دوش او بگذارند؛ کسی که ذلیل نیست زیر بار ستم نمیرود؛ فرمود: رد الحجر حیث جاء؛ سنگ را از جایی که آمد برگردان و از کسی ستم نپذیر و به کسی هم ستم نکن.
پایان پیام/.
شبکه های اجتماعی عترتنا: کانال تلگرام / کانال ایتا / کانال سروش / پیچ اینستاگرام / آپارات